۱.از هفت و نیم صبح که مانیا رو رسوند مدرسه راه افتادهیه ربع پیش زنگ زدم گفت: ده دقیقه ی دیگه می رسم!

#خدای بزرگ هر جا که هست سلامت دارش :)

 

۲.من و بابام و یکی از خواهرم اگه در حد مرگ هم مریض باشیم یه ناله ام نمی کنیم .هر چی درد و مریضیمون بیشتر باشه ساکت تر میشیم دقیقا برعممامانم از سیصد و شصت و پنج روز سال سرجمع سیصد روزشو مریضه و  هر روز انقدر صدا میزنه و ناله می کنه و به ائمه پناه میبره که  قشنگ چهارده معصومو میاره جلو چشمونهمشون خونه مان(استغفرالله ببین نصف شب دارم هذیون میگم :)) )

داشتم می گفتم یه ماه کمر درده، یه هفته سر درهیه بار چشم درد و پا درد و .اصلا یه بار همین چند ماه پیش دماغش درد می کرداین دیگه خیلی جدید بودحالا من می گم مامان به نظرم مال فکر و خیال و اعصابته دیگه بعد از هر اتفاقی در نظرش دارم و قشنگ مشخصه که برای اعصابشه وقتیم بهش می گم میگه نه شما فکر می کنین من دروغ می گم بدتر میشه!یه همچین بساطی دارم خلاصهخدایا خود مریض پندارهانمی دونم همه مریضاتو شفا بدهمامان ما رو هم شفا بده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

mygetcahsday افتصادی بورس و ارز حمیدرضا جنگی انواع مبل کلاسیک و راحتی قيمت شيشه سکوريت,قيمت درب اتوماتيک شيشه اي تو کوری نمی بینی چقد سنگینه این بار/ یه روزی کم میارم میگم خدانگه دار whebfwefwef کرمان موزیک